پشت پنجره باد زندگی می کند.

گاهی وقتها زوزه کنان به درمی کوبد.

گاهی وقتها قاصدکی را با خود می آورد.

گاهی وقتها گل سرخی را پرپر می کند.

پشت پنجره بادگیسوهای بلنددخترک رابه میهمانی چشمها

می برد.

پشت پنجره باد می رودگاهی وقتها به شالیزار سرمی زند.

پشت پنجره بیدهامجنون می شوند.

بادبادک بازیچه ی باد

اسیرشاخه های خشک

باحسرت به آبی چشمهای خدا می نگرد.

بادمی رودگاهی آفتابی می شود.

می رودگاهی بارانی می شود.

بعضی وقتها عشقی را می آورد زود می برد.

بعضی ازشبها ملایم می شود از عطر شب بوها.

بعضی شبها دلگیر می شود.

گاهی فراموش می کند پنجره ی مارا درآغوش بگیرد.

باد برکت آسیابها می شود.

باد خوشه های برنج را می رقصاند.

پشت پنجره بادزندگی می کند.

پشت پنجره باد به آزادی زندگی می کند
14 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/11/17 - 01:09